۲۹ مطلب توسط «سجاد مقید» ثبت شده است

انسان ۲۵۰ ساله | امام صادق علیه‌السلام و داعیه تشکیل حکومت اسلامی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:

«امام صادق در عرفات در روز عرفه در میان جمعیت  می‌ایستد با صدای بلند فریاد زد «ایهاالناس ان‌رسول الله کان هو الامام» امامت را از سرچشمه‌ی معنویش و اصلیش شروع می کند. پیغمبر اول امام بود، «ثم کان من بعده علی، ثم‌الحسن، ثم‌الحسین»  بعد میگوید و سپس من، یعنی ادعای امامت و حکومت که این نشان دهنده‌ی اوج مبارزه‌ی امام صادق است در اواخر دوران بنی امیه.» ۶۷/۰۳/۱۹

دین برتر ، جایزه تولیدی میدهد

دین برتر ، دینی است که هم برای فکر و اندیشه ی پیروان خود برنامه داشته باشد و هم برای دست و زبان و پای آنها. هم در اندیشه ی جسم مردم و هم در اندیشه روانشان. دین جامع ، دینی است که هم به فکر اقتصاد مردم باشد هم به فکر تفریح و تأمین لذتهای مشروع آنان.

دین خوب می گوید: اگر میخواهی ورزش کنی با این شعار ورزش کن «امروز لذت ، فردا خدمت» این معیار ورزش در اسلام است که باید در اموری مثل شنا ، قایقرانی ، تیر اندازی ، موتورسواری ، اتوموبیلرانی ، آموزش های نظامی و ... به آن توجه داشت.

آری ، انجام اینگونه ورزشها امروز لذت دارد و با کسب این مهارتها می توان فردا به جامعه خدمت کرد. برخی ورزشها شاید امروز مفید باشد. اما برای فردا چه سودی دارد؟! چه خدمتی برای جامعه در آن به چشم می خورد؟! بگذریم از برخی ورزشها که نه امروز دارد و نه فردا!! دین برتر برای مسابقات جایزه قرار میدهد ، آنهم نه جایزه مصرفی مانند گلدان ، جام و مدال. پیامبر (ص) وقتی مسابقه ای برگزار می نمود به برنده آن شتر و یا درخت خرما جایزه می داد ، یعنی جایزه ای تولیدی.

اصول عقائد اسلامی/محسن قرائتی/جلد 1(توحید)/ص 39و40

معجزات یک جاسوس انگلیسی که مجتهد شد!

ﻣﺴﺘﺮ ﺟﯿﮑﺎﮎ (ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻪ ایت الله ﺳﯿﺪ ﺟﯿﮑﺎﮎ) ﺟﺎﺳﻮﺱ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﻣﺄﻣﻮﺭ ﻭﯾﻠﯿﺎﻡ نکس ﺩﺍﺭﺳﯽ، (کاشف نفت مسجد سلیمان و اولین خریدار انحصاری نفت ایران در دوره قاجار با قرارداد ۹۹ ساله) مهروموم‌ها ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ.

ﻭﯼ ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ به‌عنوان ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﮐﺮ ﻭ ﻻﻝ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺍﯾﻞ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺁﻣﻮﺧﺘﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ می‌پردازد ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﮔﯿﺮﯼ ﺁﻥ، به‌عنوان ﯾﮏ بختیاری در ﻣﻨﻄﻘﻪ نفت‌خیز ﻣﺴﺠﺪﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﺳﮑﻨﯽ می‌گزیند!

ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺣﻀﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﺎ ﻓﻨﻮﻥ شعبده‌بازی ﻭ حربه‌های دیگر، ﺗﻮﺟﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺤﻠﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻌﻄﻮﻑ می‌دارد ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ به‌عنوان یک ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺷﯿﻌﻪ، ﺟﺎ ﻣﯽﺯﻧﺪ.برای این هدف به آموختن فقه شیعه می پردازد.

ﺍﻭ گیوه‌هایش ﺭﺍ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻋﺼﺎ ﺟﻔﺖ می‌کرد ﻭ ﺷﺎﯾﻊ ﮐﺮﺩﻩ بود که ﺍﯾﻦ ﺍﺯ ﻣﻌﺠﺰﺍﺕ ﺍﻭﺳﺖ.
ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ، ﺗﻮﺿﯿﺢ می‌دهد که آهنرباهایی ﺩﺭ گیوه‌هایم ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ، ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻋﺼﺎ، گیوه‌ها ﺟﻔﺖ می‌شدند!

از دیگر حکایات جیکاک عصای معروف است که با آن معجزه می‌کرد و وقتی آن را به بدن کسی می‌زد به آن شوک عجیبی منتقل می‌شد! جیکاک مدعی بود عصای او بهترین وسیله برای تشخیص حلال‌زاده بودن افراد است و با همین شگرد بسیاری از کسانی را که به دلایل مختلف می‌خواست از وجهه اجتماعی و قدرت بیندازد، تخریب می‌کرد!
بعدها فاش شد که در عصای معجزه‌آسای مستر جیکاک جز یک پیل خشک الکتریکی و یک مدار ضعیف انتقال برق هیچ‌چیز وجود نداشته و جریان ضعیف برق باعث انتقال شوک الکتریکی به افراد نگون‌بختی می‌شده که مستر جیکاک هنگام تماس عصا با آن‌ها، دکمه وصل جریان را فشار می‌داده!

در مجلسی او حاضران را دروغگو معرفی می‌کرد و هنگامی‌که قرار بر اثبات شد، کبریتی روشن کرد و گفت:
هر کس راست بگوید این کبریت ریشش را نمی‌سوزاند!
اول کبریت را به ریش خود گرفت که نسوخت سپس ریش تمام افراد ساده‌لوح حاضر را سوزاند!
به آن‌ها قبولاند که دروغ گفته‌اند و البته بعدها مشخص شد که ریش او مصنوعی و نسوز بود.

اقدام بعدی جیکاک پوشیدن لباس روحانیت و عمامه گزاری وی بود!
جیکاک مجلس وعظ و منبر برپا می‌کرد و آخرش هم روضه امام حسین(ع) می‌خواند و وسط روضه موقعی که همه داغ می‌شدند ناگهان عمامه خود را به درون آتشی که وسط مجلس بود.
عمامه نمی‌سوخت! و جیکاک آن را به‌عنوان معجزه خود بیان می‌کرد و ادعای سید بودن می‌کرد! در ضمن او هیچ‌کس را هم به سیدی قبول نداشت چون عمامه آن‌ها در آتش می‌سوخت! از اینجا بود که او به “سید جیکاک” معروف شد!

ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺳﻮﺱ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ، ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ می‌آید ﻭ می‌گوید: من حضرت ﻋﻠﯽ (ﻉ) ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ شانه‌ام ﻧﻬﺎﺩ ﻭ ﺑﻪﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
“ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﮕﻮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺩﻩ ﺳﯿﺎﻩ ﻭ ﻧﺠﺲ (ﻧﻔﺖ) دوری کنند”!
اﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﺩﻋﺎﯾﺶ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻭ ﻋﺒﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ می‌زند ﻭ اثر سفیدی ﺩﺳﺘﯽ ﺭﻭﯼ شانه‌اش ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ می‌دهد ﻭ می‌گوید ﺍﯾﻦ مدﺭﮐﯽ ﺑﺮ ﺣﻘﺎﻧﯿﺖ ﻣﻦﺍز اوست.
در کتابش ﺗﺸﺮﯾﺢ می‌کند ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ تکه‌ای ﮐﺎﻏﺬ ﺭﺍ به شکل دست بریدم ﻭ ﺭﻭﯼ شانه‌ام ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ آن‌قدر ﺯﯾﺮ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﺍﻍ ﺟﻨﻮﺏ ﻣﺎﻧﺪﻡ تا خوب ﺍﻃﺮﺍﻑ آﻥ ﮐﺎﻏﺬ ﺗﯿﺮﻩ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﺛﺮ ﺩﺳﺖ ﺑﺮ شانه‌ام ﻧﻘﺶ ﺑﺒﻨﺪﺩ!

به هنگام ملی شدن صنعت نفت، جیکاک یا به قولی سید جیکاک با گشت‌وگذار میان عشایر بختیاری این شعار را به گویش بختیاری برای آن‌ها طرح نمود
«تو که مهر علی مِن دلته/ نفت ملی سی چِنته»
«یعنی تو که مهر علی را در دل داری برای چه به دنبال ملی شدن نفت هستی؟».
بعضی از عشایر بختیاری زندگی خود را رها کرده و با تشکیل دسته‌جات متعدد و درست کردن پرچم و علم‌های گوناگون علی علی گویان به امامزاده‌ها رفته و طلب عفو می‌کردند.

ﻣﻨﺎﺑﻊ:
۱- ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺍﯾﻞ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ؛
ﺍﺛﺮ ﺭﺍﻑ ﮔﺎﺭﺛﻮﯾﺖ،
ﺗﺮﺟﻤﻪ: ﻣﻬﺮﺍﺏ ﺍﻣﯿﺮﯼ. ﺗﻬﺮﺍﻥ: ﺳﻬﻨﺪ، ۱۳۷۳
۲ – ﺍﺳﻨﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ( ۱۳۲۰ – ۱۳۲۵ ﻩ. ﺵ )
ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ: زرین کلک، ﺑﻬﻨﺎﺯ. ﺗﻬﺮﺍﻥ: ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﻭ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ


کانال طلبه کرمانی در سروش

talabekermani@

کتابستان

به زودی قراره اینجا اتفاقات خوبی بیفته ...

لطفا کمی صبر کنید ...

من ، محمد / عیسی / موسی را دوست دارم

میلاد حضرت روح الله ، عیسی مسیح ، را بر تمامی مردم جهان ، مسلمانان و مسیحیان ، تبریک می گویم

قطار خارج از ریل ...

داشتم می گشتم که این پست رو تو هنر و ادبیات دیدم:

فراموش نکن؛

قطاری که از ریل خارج شده، ممکن است آزاد باشد؛

ولی راه به جایی نخواهد برد ...!

 

خیلیا همین طورن و از اون مسیر اصلی انسانیت و ... خارج میشن و فکر میکنن دیگه آزادن ولی تهش چیزی جز یه سنگ. بزرگ نیست که انتظار سر اون آدمارو میکشه

پای درس استاد|2

خاطرات عاشقی|به روحت صلوات پسر ، به روحت صلوات ...

پسرم وصیت کرده بود برایش زیاد قرآن بخوانیم. دوست نداشت برایش گریه کنیم. همیشه می گفت «شهید که گریه نداره». غلامحسین بعد از شهادتش هم ما را تنها نگذاشت. هنوز هم هر وقت مشکلی دارم می روم بالا سر قبرش ، یک حمد و هفت بار سوره (انا انزلنا) را می خوانم و درد دل می کنم. عجیب است وقتی درد دلها و ناراحتی هایم را بهش میگم ، فوری مشکلاتم حل می شود! مدتی بود که همسایه نااهلی داشتیم که کلی از دستش در عذاب بودیم. رفتم سر خاک غلامحسین و بهش گفتم «مگه نمی بینی مادرت داره عذاب می کشه؟! راضی نشو که این قدر اذیت بشم پسر!». خدا گواهه آخرهای همون شب همسایمون داشت اسباب کشی می کرد! باورم نمی شد که به این زودی به داد دلم رسیده باشد. هنوز هم خوابش رو می بینم ، گاهی می بینم آمده خونه مون و لباس پاسداری تمیزی برتن کرده ، گاهی بغلش می کنم و گاهی هم فقط نگاهم می کند و من مدام صلوات می فرستم و می گویم به روحت صلوات پسر ، به روحت صلوات ...

[مادران ، روایت خاطره از مادر شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی) ، روایت فتح ، چاپ اول1391 ، ص50-51]

پای درس استاد|1

فقر واقعی ، آن گرد و خاکیست که روی کتابهایمان نشسته است ...
وقتی در ایستگاه اتوبوس نشسته ایم ...
یا وقتی سوار مترو هستیم یا پشت در اتاق مدیری منتظر هستیم یا ...
می توانیم ثروتمند شویم
فقر واقعی ، آن گرد و خاکیست که روی کتابهای‌مان نشسته است ...
وقتی در ایستگاه اتوبوس نشسته‌ایم ...
یا وقتی سوار مترو هستیم یا پشت در اتاق مدیری منتظریم یا ...
می‌توانیم ثروتمند شویم