ویلیام جیمز می گوید:

هر قدر انگیزه و محرک میلهای ما از این عالم سرچشمه گرفته باشد ، غالب میلها و آرزوهای ما از عالم ماورای طبیعت سرچشمه گرفته ، چرا که غالب آنها با حسابهای مادی جور در نمی آید.

 

این میلها چون وجود دارد باید پرورش یابد و اگر درست پرورش نیابد و مورد بهره برداری صحیح واقع نشود در یک مسیر انحرافی واقع می شود و زیانهای غیر قابل تصوری به بار می آورد ، همچنان که بت پرستی ها ، انسان پرستی ها ، طبیعت پرستی ها و هزاران پرسشهای دیگر معلول همین جریان است. اریک فروم می گوید:

هیچ کس نیست که نسبت به دینی نیازمند نباشد و حدودی برای جهت یابی و موضوعی برای دلبستگی خویش نخواهد. او خود ممکن است از مجموعه ی معتقداتش به عنوان دین ، ممتاز از عقاید غیر دینی آگاه نباشد و ممکن است برعکس فکر کند که هیچ دینی ندارد و معنای دلبستگی خود را به غایاتی ظاهرا غیر دینی مانند قدرت و پول یا کامیابی ، فقط نشانه علاقه به امور عملی و موافق مصلحت بداند. مسئله بر سر این نیست که انسان دین دارد یا ندارد ، بلکه این است که کدام «دین» را دارد.

 

مقصود این روانشناس این است که انسان ، بدون تقدیس و بدون پرستش نمی تواند زندگی کند؛ فرضا خدای یگانه را نشناسد و نپرستد ، چیزی دیگر را به عنوان حقیقت برتر خواهد ساخت و او را موضوع ایمان و پرستش خود قرار خواهد داد.

پس چون ضرورت دارد بشر ایده و آرمان و ایمانی داشته باشد و از طرفی ایمان مذهبی تنها ایمانی است که قادر است بشر را زیر نفوذ واقعی خود قرار  دهد و از طرف دیگر انسان به حکم سرشت خویش در جستجوی چیزی است که آن را تقدیس و پرستش کند ، تنها راه این است که ایمان مذهبی را تقویت کنیم.

قرآن کریم اولین کتابی است که اولا درکمال صراحت ، ایمان مذهبی را هماهنگ با دستگاه آفرینش خوانده است:

أَفَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ1

آیا آنها غیر از آیین خدا می‌طلبند؟! (آیین او همین اسلام است؛) و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند

 

و ثانیا ایمان مذهبی را جزء سرشت انسانها معرفی کرده است:

فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا2

پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده

 

1.آل عمران/83

2.روم/30

 

مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی/ج1(انسان و ایمان)/صص36-38